به تازگی با یکی از همکارانم در ارتباط با برخی مهارتهایی که افراد برای پیشرفت در زندگی، کسب و کار به آنها نیاز دارند؛ گفتگو میکردم. من مهارت حل مساله و تفکر انتقادی (هوشمندانه) را عنوان کردم و او پرسید آیا این دو یکی نیستند؟
سوال خوبی بود شاید برخی گمان کنند مهارت حل مساله و تفکر انتقادی دو توانایی در راستای یادگیری هستند. زمانی که شما هیچ ایدهای در ارتباط با آنها ندارید تصور درستی نیز به شما نمیدهند و مفاهیم گنگی را در ذهن شما میسازند. در این مقاله قصد دارم به تعریف درستی از این مفاهیم و تفاوت حل مساله و تفکر نقاد برسم.
ابتدا با یک سری تعاریف اساسی شروع میکنیم. تفکر انتقادی در لغت نوعی تفکر منطقی، روشن و با شواهد درست است که در فرایندهایی توسط ذهنی باز به وقوع پیوسته است. این دقیقاً همان چیزی است که باید مهارت در آن را به فرزندانمان بیاموزیم.
فرایند حل مساله، روند یافتن یک راه حل برای یک مشکل است. چیزی که باید به صورت درست انجام شود و لزوما انجام آن به هر طریق کار درستی نیست.
آیا با این تعاریف میتوان به درک درستی از این دو معقوله رسید؟
تفاوت حل مساله و تفکر نقاد
تفاوت حل مساله و تفکر نقاد در نوع رویکرد و هدف هرکدام نهفته است. حل مساله بیشتر بر شناسایی مشکلات و پیدا کردن راهحلهای مناسب برای آنها تمرکز دارد؛ درحالیکه تفکر نقاد به بررسی عمیقتر و ارزیابی اطلاعات میپردازد و هدف آن تحلیل و نقد استدلالها، فرضیات و نتایج است.
به عبارت دیگر، فرق تفکر نقاد با حل مساله در این است که در حل مساله، فرد به دنبال یک راهحل مشخص برای مشکلی خاص میگردد؛ اما در تفکر انتقادی، هدف به چالش کشیدن و ارزیابی دقیق اطلاعات برای رسیدن به درک بهتری از موضوعات است.
تفاوت حل مساله و تفکر انتقادی به تفاوت در نحوه رویکرد به مسائل و شیوههای فکری برمیگردد. در حل مساله، فرد با یک چالش یا مشکل روبهرو میشود و هدف اصلی او این است که به سرعت و به طور مؤثر راهحلی برای آن پیدا کند.
در مقابل، تفکر نقاد یا تفکر انتقادی فرآیند پیچیدهتری است که به تجزیه و تحلیل، ارزیابی و بازنگری اطلاعات، استدلالها و فرضیات میپردازد. در تفکر نقاد، هدف فرد نه تنها پیدا کردن راهحل، بلکه ارزیابی دقیقتر اطلاعات و اطمینان از صحت استدلالها است.
فرق تفکر نقاد با حل مساله در این است که تفکر نقاد به فرد این امکان را میدهد تا از ابعاد مختلف به موضوع نگاه کند و بهجای صرفاً دنبال کردن یک راهحل، به تحلیل و بازنگری مسائل بپردازد.
در نهایت، هر دو مهارت به یکدیگر وابستهاند و در بسیاری از مواقع، برای حل مسائل پیچیده و به دست آوردن بهترین نتایج، نیاز به ترکیب این دو رویکرد داریم.
نگاهی عمیقتر، چه مهارتهایی در تفکر انتقادی درگیرند؟
تا اینجا تعریف مختصری را برای مهارت حل مساله و تفکر انتقادی بیان کردیم. اما این تعاریف شناختی نسبت به کارایی و روند این مهارتها به ما نمیدهد. برای مثال به ما نمیگوید برای رسیدن به تفکر نقادانه باید چکار کنیم؟
مهارتهای تفکر نقادانه عادتهای ذهنی است که به ما کمک میکند بیشتر منطقی، خلاق، کنجکاو و متفکر باشیم. تفکر نقاد نیازمند جمع آوری اطلاعات، دستهبندی و در نهایت تجزیه و تحلیل آنها است.
برقراری ارتباط میان ایدههای مختلف و درک این مساله که کدام مورد کارآمد است و کدام یک نیست و بسیاری از موارد دیگر در حیطه تفکر انتقادی قرار میگیرند. همه این موارد به ما شناختی میدهد که بتوانیم به صورت آگاهانه تصمیمگیری کنیم.
اما ما چه زمانی اقدام به تصمیمگیری میکنیم؟ چه زمانی میتوانیم با یک مشکل یا چالش روبهرو شویم. در واقع وقتی با مشکلی روبهرو میشویم که نیازمند جمعآوری اطلاعات و ارزیابی آنها هستیم تفکر نقاد را به کار گرفتهایم. مهارتهای تفکر نقادانه طیف گستردهای دارند که در مواجه با مشکلات بسیاری قابل به کار گیری است.

نگاهی عمیقتر، چه مهارتهایی در فرایند حل مساله درگیرند؟
حال مساله جالبی را کشف کردیم؛ مهارتهای تفکر انتقادی همان مهارتهای حل مساله است. اگر در ارتباط با آن فکر کنید؛ هر مهارت تفکر انتقادی میتواند برای یافتن راهحلی برای مشکلات و مسائل مورد استفاده قرار گیرد.
(در واقع بسیار مشکل است مهارت تفکر انتقادی را بیابیم که برای حل مساله به کار گرفته نشود). بنابراین میتوان به این نتیجه رسید که هر مهارت تفکر انتقادی (هوشمندانه) یک راه برای حل مساله است.

اما آیا میتوانیم بگوییم هر مهارت حل مساله هم یک پارامتر تفکر نقادانه است؟ قطعا نه . مهارتهای متعددی وجود دارند که به ما در حل مسائل کمک میکنند اما یک مهارت تفکر انتقادی نیستند. برای بیان تفاوت حل مساله و تفکر نقاد می توان از این رویکرد بهره جست.
برای مثال گاهی استفاده از قدرت بدنی یک راه برای حل مساله است که هیچ ارتباطی با تفکر نقادانه ندارد. (اما جالب است به این نکته توجه کنید که برای استفاده از قدرت بدنی نیز نیاز به تفکر دارید. شما به هر صورت باید بدانید این نیرو را باید از چه طریقی و به چه چیز وارد کنید)
همچنین مهارتهای حل مسئلهای نیز وجود دارند که به نوعی یک فرایند فکری هستند؛ اما نه یقیناً برگرفته از تفکر انتقادی. برای مثال افراد دارای هوش هیجانی بالا میتوانند افراد دیگر را درک کنند؛ آنها را آرام کنند و به روند عملی کردن ایدهها برای حل مسائل کمک کنند.
درست است که فرایند ترغیب کردن و مهارتهای گفتاری به نوعی فعالیت فکری هستند اما عملاً هیچ گونه ارتباطی باتفکر انتقادی ندارند.
حتی فرایندهایی برای حل مساله وجود دارند که کاملاً در تضاد با تفکر انتقادی هستند. برای مثال پیروی از اصول و دستورالعملهای از پیش تعیین شده.
مهارت حل مسئله چه کمکی به ما میکند؟
شباهت و تفاوت حل مساله و تفکر نقاد
ما میدانیم تفکر انتقادی یک مهارت اساسی برای حل مساله است. همچنین میدانیم سایر مهارتهایی هم وجود دارند که در حل مسائل به ما کمک میکنند. مهارتهایی که رابطهای با تفکر نقاد ندارند.
فرایند حل مساله شامل طیف وسیعی از تکنیکها است که برخی از آنها در زمره تفکر نقاد قرار میگیرند. لذا درمیابیم تفکر انتقادی و حل مساله هم میتوانند یکسان باشند و هم متفاوت. اما آنچه اهمیت دارد این است که هر دو آنها مهارتهای ضروری هستند که باید بیاموزیم.
تفکر نقادانه فرایندی است که به ما کمک میکند در رویارویی با چالشهای مختلف آماده شویم که گاهی با سایر فرایندهای مسئله تکمیل میشود.
سخن پایانی در مورد تفاوت حل مساله و تفکر نقاد
میتوان گفت که تفاوت حل مساله و تفکر انتقادی در رویکرد و هدف هرکدام نهفته است. حل مساله بیشتر به شناسایی و یافتن راهحل برای مسائل خاص متمرکز است.
درحالیکه تفکر نقاد به ارزیابی دقیق و منطقی اطلاعات، تحلیل استدلالها و بررسی دقیق گزینهها برای اتخاذ تصمیمات مستدل پرداخته و به تعمیق در فرآیند فکر و فهم منتهی میشود.
در واقع، فرق تفکر نقاد با حل مساله در این است که در تفکر انتقادی، فرد به فراتر از راهحلهای ساده میاندیشد و به چالش کشیدن فرضیات و درک عمیقتری از موضوعات را هدف قرار میدهد.
منبع
exstemsions.com